عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از دیدن وبلاگ من لذت برده باشید و ما را از نظرات خوبتون بهرمند کنید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دنیای تاریکم و آدرس zamane.love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 48
بازدید کل : 5376
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 11
:: کل نظرات : 6

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 33
:: بازدید ماه : 48
:: بازدید سال : 624
:: بازدید کلی : 5376

RSS

Powered By
loxblog.Com

مطالب های خواندنی

شعر غمگین عاشقانه
پنج شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 10:49 | بازدید : 571 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کارت پستال درخواستی طراحان

من و تو  ای خوب من،دلبرو دلدار شديم

 


عاشق عشق،همون يار وفادار شديم


دل من تا به ابد در ره توست


ما برای عشق هم مجنون و بيمار شديم


من شدم فرهاد و تو  شيرين عاشق


برای به هم رسيدن هردو فداکار شديم


شايد اين عشق ما يه رويای زود گذره


توی عشق نخوابيديم بلکه ما بيدار شديم


از غم عشق نميشه اينطوري حرف بزنيم


ما برای عشق هم،هردومون بيدار شديم


يعنی راسته که ميگن عاشقا کورن؟


ما که تا به هم رسيديم هردو هوشيار شديم


عشق ما مثل يه گل باز شده


حالا ما از اون روزا مثل يه گلزار شديم


اين همه محبت رو نميشه آسون بخري


تا شديم عشق هم ما جزو اسرار شديم ...

 

 

 

همه چی روبه راهه  

همه چی روبه راهه

 

همه چی روبه راهه مثل روز سابق

تو هم دیگه منو نمی بینی توی خوابت

خودم میدونم که حرفی واسه گفتن نداری

کی فکرشو میکرد این همه حرف پشتم دراری

هرکی بهم میرسه میگیره سراغ تو ازم

منم مجبورم که جواب سوالشو ندم

آخه چی بگم؟ بگم ازش بی خبرم

از اون که همش از معرفتش دم میزدم

همون کسی که واسه من تنها بهونه بود

واسم تنها دلیل گریه شبونه بود

همش پیشم بود همه اونو با من دیدنش

اون که قسم میخورد فقط با من میپره

واسه خندهاش گریه هارو به جون خریدم

حتی میمردم یه بار غمو به روش نبینم

حالا من اینجام اون کجاس دور از من

رفتو یه بی آبرویی گذاشت رو دستم

انگار با یکی بهتر از من تو هم آغوشی

همه چیزو سپردی به دست فراموشی

دیگه جدیدا چهره منم غریبه واسه تو

لااقل وقتی که تنهایی سری بزن به خاطرات

تو میگفتی که دلت بی من میمیره انگار

با اشکات میریخت رو گونه ت ریمل چشات

گفتی اگه نباشیم عشقت وجود داره

حالا چطور باور کنم همش دروغ بوده

حالا تو که نیستی زندگیمو داغون میبینم

فقط با دارو خود زنی آروم میگیرم

خورد میشدم تا بشینه خنده رو لبت

اون وقت من با چشای خیس بشینم محو صورتت

بیا همه قضاوتا رو به خدا بسپاریم

بهم گفتن با کس دیگه خوش و بش داری

ما هم گوشمونو رو این حرفا راحت بستیم

فقط ساده دروغای تو رو باور کردیم

با ظاهر فریبنده ی خوب تو مردیم

اینقدر ساده بودیم که آخرش چوبشو خوردیم

اگه کنارمم نبودی باز به یاد تو بودم 

حتی وقتایی که بهتر از ما کنار تو بودن

عیبی نداره ما که بخیل نیستیم

ولی یه روز میاد که بدجوری زمین گیر شی

با همه ی حرفات نمیدونم ازت چی دارم

هنوز عاشقتم یا واقعا ازت بیزارم

تو با کلمه ی معرفت خیلی غریبی

مال همونا باش ما که ازت خیری ندیدیم

ای خدا خودت نگاه کن دوباره دلم گرفته

رفته از کنارم اما هنوز از دلم نرفته

بی خودی قسم میخورد که همیشه باهام میمونه

من شدم چشم انتظارو یه دیوونه کنج خونه

 

 
 

برو از رفتنت نميترسم


مرا نترسان

 

مدت هاست كه رفته اي

 

ان روزها كه شبها به انتظارت

 

كنار بنجره به تاريكي شب

 

خيره ميشدم وتو دست در دست

 

ديگري بودي

 

ومن به انتظار دست هايت

 

تاصبح ستاره ها را ميشمردم

 

وتو خندان از سادگيه من...

 

برو فقط برو ..ديگر

 

به انتظارت نمينشينم

 

نوشته شده توسط : amin12 | پنجشنبه بیست و دوم تیر 1391 | 19:24 | + | موضوع: شعرهای عاشقانه غمگین | آرشيو پيام ها

 

 

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

 

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

 

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،
دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟

 



:: برچسب‌ها: شعر غمگین عاشقانه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
متن هاي جالب و خواندني با شعرهای اموزنده
پنج شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 10:35 | بازدید : 502 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛

روبه روی یک آب نمای سنگی . پیرمرد از دختر پرسید :

 - غمگینی؟

 - نه .

 - مطمئنی ؟

 - نه .

 - چرا گریه می کنی ؟

 - دوستام منو دوست ندارن .

 - چرا ؟

 - چون قشنگ نیستم .

 - قبلا اینو به تو گفتن ؟

 - نه .

 - ولی تو قشنگ ترین

 دختری هستی که من تا

 حالا دیدم .

 - راست می گی ؟

 - از ته قلبم آره

 دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.

 چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛

عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!...

...............................................................................

 

این روزها دورم اما نزدیک نزدیکم ، ساکت اما پر از حرفم ، آرام اما غوغایی

 

ست درونم …. نشسته و میشمارم روزهای رفته و روزهای در پیش رو را و اینکه

 

چه صبور است این دل !! نمی دانم چه اصراری دارد در زنده نگه داشتن تمامشان!

 

نمی دانم .

 

آرامم میکند تنها، قدم های تنهایی اما با یادی از گذشته ها و صدایی که

 

 

میخواند و نگاهی رو به آسمان

 

 

نگاه میکنم این روزها …این روزها همه چیز را نگاه میکنم ... حتی او را !

............................................................

 

بابا نان ندارد

 

چشمان درشت تخته سیاه بدون پلک زدن ،من وهمشاگردی هایم رازیرنظرداشت.

 

معلم قصه گو،برقانون سیاه تخته نوشت:

 

بابانان داد،بابا نان دارد،ان مردامد،ان مردزیرباران امد.

 

کسی ازپشت نیمکت خاطرات نسل سوخته براشفت وگفت:

 

اقااجازه!چرادروغ می گویید؟

 

…معلم اواری از یخ بر وجودش قندیل شد و با کمی مکث،گفت:دروغ چرا؟

 

همکلاسی گفت :پدرم نان نداد،پدرم نان ندارد،پدرم رفت ،هرگزنیامد.

 

پدرم زیرباران رفت ودیگرنیامد.

 

سکوتی خشن برشهرک سردکلاس فائق شد.

 

معلم، تن لخت تخته را ازدروغ پاک کردوبازغالی که درجیبش داشت نوشت:

 

بابانان نداد،بابانیامد،بابازیرباران رفت وهرگزنیامد!...

...........................................................................

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

 

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

 

لرزان گفت : بله خانم؟

 

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

 

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

 

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

 

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

 

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

 

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

 

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

 

 برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

 

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

 

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

 

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

 

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

 

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...

 

......................................................

 

پیرمرد همسایه آلزایمر دارد ...

 

دیروز زیادی شلوغش کرده بودند

 

او فقط فراموش کرده بود

 

از خواب بیدار شود …!

 

 

 

دلتنگم،

 

مثل مادر بی سوادی

 

که دلش هوای بچه اش را کرده

 

ولی بلد نیست شماره اش را بگیره...

 


گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز

 

بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم…

 

من می گریستم به اینکه حتی او هم

 

محبت مرا از سادگی ام می پندارد...

..................................................................

 

  • مرد مقدس

 

شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه

 


می رود. دراین فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار بگیرم…!

 


رفیقش گفت: به حرفت گوش نمی دهد…تنها به چیزهای مقدس می اندیشد.

 


اما شیطان دیگر، بدون توجه به این حرف خود را به شکل ملک مقرب جبرئیل دراورد و در

 

برابر مرد ظاهر شد.

 


گفت: آمده ام به تو کمک کنم.

 


مرد مقدس گفت: باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی… من در زندگی ام

 

کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم.

 


و به راه خود ادامه داد، بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است….!

 

*

 

  • مرد پلید

 

مرد پلیدی، درآستانه مرگ، کنار دروازه ی دوزخ به فرشته ای برمی خورد.!

 


فرشته به او می گوید: فقط کافی است در زندگی ات یک کار خوب انجام داده باشی، و

 

همان یاری ات می کند. خوب فکر کن.

 


مرد به یاد می آورد که یک بار، هنگامی که در جنگلی راه می رفت، عنکبوتی را سر راهش

 

 

دید و راهش را کج کرد تا آن را له نکند.

 

 


فرشته لبخند می زند و تار عنکبوتی از آسمان فرود می آید. تا مرد بتواند از راه آن به

 

 

بهشت صعود کند. گروهی از محکومان دیگر نیز از تار عنکبوت استفاده می کنند و شروع

 

 

می کنند به بالا رفتن از آن. اما مرد، از ترس پاره شدن تار، به سوی آنها برمی گردد و آنها

 

 

 

را هل می دهد. در همین لحظه، تار پاره می شود، و مرد بار دیگر به دوزخ برمی گردد…

 

 


صدای فرشته را می شنود که: افسوس، خودخواهی ات تنها کار خوبی را

که

انجام داده

 

 

 

بودی، به پلیدی تبدیل کرد…!

 

 

*

 

*

 

  • شوالیه

 

شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا سکنی دارد. می

خواهم ثابت کنم که خدا فقط بلد استاز ما چیزی بخواهد، در حالی که خودش به خاطر ما

 

کاری نمی کند.

 


دیگری گفت: من هم می آیم تا ایمانم را نشان بدهم.!


همان شب به قله کوه رسیدند… و از درون تاریکی آوایی را شنیدند: سنگ های روی زمین

 

را بر پشت اسبانتان بگذارید.


شوالیه ی اول گفت: دیدی؟! بعد از این کوهنوردی، می خواهد بار سنگین تری را هم با

 

خود ببریم. من که اطاعت نمی کنم.


اما شوالیه ی دوم به دستور عمل کرد. هنگام برگشت، سپیده دم بود، و نخستین پرتوهای

 

آفتاب بر سنگ های شوالیه ی پارسا تابید: الماس ناب بودند.

 


استاد می گوید: تصمیم های خداوند اسرارآمیز، اما همواره به سود ماست.!

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: متن هاي جالب و خواندني با شعرهای اموزنده ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
شعرهای دلگیر شعر دل تنگی
پنج شنبه 22 خرداد 1393 ساعت 12:38 | بازدید : 498 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

دل دنیا رو خون کردی که اینجور تو رفتی

تموم دل خوشی هامو تو با رفتن گرفتی

مثل قصه یه عشق تازه بودی

مثل افسانه بی اندازه بودی

 

 

 

امشب بهم خبر دادند یکی از دوستانم برای همیشه از جمع ما رفت.

مائده فقط 26 سال داشت و تازه اول راه بود، اول راه آرزوهای بزرگش...

تازه داشت آماده میشد تا همراه با همسرش برای ادامه تحصیل به پیش خواهرش بره ولی افسوس که ...

و طفلک مرجان همیشه باید چشم انتظار خواهر کوچیکش بمونه 

خدایا تو این چند ماه این دومین داغی بود دیدم ولی سخترین ...

هنوز خبر فوت شوهر عمه ام نتونستم به محمود بدم که مائده هم...

وقتی یاده خاطراتمون می افتم دلم می گیره وقتی یادش می افتم که چه زندگی سختی داشت و تازه به آرامش رسیده بود...

مائده برای همیشه رفت، رفت و مادرش رو تنها گذاشت، همسرشو تنها گذاشت

رفت تا از این به بعد کنار پدرش باشه، رفت تا دیگه هیچ غصه ای تو زندگیش نداشته باشه

مائده رفت ولی یه عالمه غم رو دل همه ما نشوند.

 

 

آخه یادش بخیر همیشه عاشق آهنگ های سیاوش بود.

 

 

 

و الآن می دونم مائده کنار پدرش به آرامش و شادی دائمی رسیده...

 

 

یکی باید بگه  

یکی بیاد به من بگه این زندگی معنیش چیه

یا که دل من از کجا بپرسه که یارش کیه

خواستم برات بخونمو شرمنده کردی دلمو

اما دلم شکست نخورد بازم میگفت که یار ما

اون روز که عاشقم شدی از رفتن حرفی نزدی

جاده خوشبختی مون و میگفتی که خوب بلدی

اون روز که تنها میشدم دلم میگفت ای آسمون

خسته شدم از این زمون دلم نمیخواد تو نمون

همیشه با تو  

 

 
 

 دلم برايت تنگ مي شود


گرچه اينجا نيستي


هر جا مي روم


يا هر كار مي كنم


صورت تو را در خيال مي بينم


و دلم برايت تنگ مي شود


دلم براي همه چيز گفتن با تو تنگ مي شود


دلم براي همه چيز نشان دادن به تو تنگ مي شود


دلم براي چشم هايمان تنگ مي شود كه


پنهاني به هم دل مي دادند


دلم براي نوازشت تنگ مي شود


دلم براي هيجاني كه با هم داشتيم تنگ مي شود


دلم براي همه چيزهايي كه با هم سهيم بوديم تنگ مي شود


دلتنگي براي تو را دوست ندارم


احساس سرد و تنهايي است


كاش مي توانستم با تو باشم


همين حالا


تا گرماي عشق ما


برف هاي زمستان را آب كند


اما چون نمي توانم


همين حالا با تو باشم


ناچارم به روياي زماني كه


دوباره با هم خواهيم بود


قانع باشم.


هميشه با تو ...


 

 

 

عشق را  

love

من عشق را در تو

تو را در دل

دل را در موقع تپیدن

و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم

من غم را در سکوت

سکوت را در شب

شب را در بستر

و بستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

من بهار را به خاطر شکوفه هایش

زندگی را به خاطر زیبایی اش

و زیبایی اش را به خاطر تو دوست دارم

من دنیا را به خاطر خدایش خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم

 

 

عشق  

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثه عشق اولی نیس

میگذره یه عمری اما ازخیالت رفتنی نیس

داغ هیشکی مثه اون که پس میزنتت نیس

چه بده تنهاشی وقتی کسی هم قدمت نیس

عکس

ته دیگ عشق اول را هر چقدر که بسابی

چه با اسکاج دوست داشتن های بعدی

 چه با سیم ظرفشویی عاشق شدن های بعدی

از دلـت پاک نمی شود

 

 

قسم عاشقانه  

قسم خوردم که پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم

اما جاده عشق همراهی نمی کند

قسم خوردم که همراه تو آرامش دریای عشق را حس کنم

اما دریای عشق سرابی بیش نبود

قسم خوردم تا لحظه مرگ ، عشقی جز تو در قلبم نباشد

اما حس می کنم تو عشقم را فراموش کرده ای

قسم خوردم تنها امید قلب بیقرارم ، نگاه چشمهای مهربانت باشد

اما تو نگاه زیبایت را از من دیوانه پنهان می کنی

قسم خوردم تا آخرین نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم

اما می دانم که تو دیگر دوستم نداری

قسم خوردم جز عشق تو ، هیچ عشقی را به سراچه قلبم راه ندهم

اما فهمیدم که تو معنای عشق مرا از یاد برده ای

قسم خوردم از غم عشق تو دیوانه شوم و بمیرم

اما فهمیدم که حتی برای مردن هم خیلی دیر شده خیلی !

شاید هیچ وقت احساس مرا درک نکنی و عشق مرا نادیده بگیری

اما سوگند یک عاشق ، هرگز شکستنی نیست

پس باز هم قسم می خورم که هرگز و هرگز سوگندهایم را نشکنم

و تا پای جان عاشق بمانم و عاشق بمیرم



می دانم کوله ام سنگین و دلم غمگین است

اما تو دلواپس نباش...نیامدم که بمانم

 

 

عشق  

هزار و یک شب
اي سكوتت مثنوي خوان شب تنهايي ام
اي دليل عاشقي هاي علت رسوايي ام
اي تو غايب در سكوت و گريه و بيماري ام
در سكوت و خلوتت عمر و نفس مي نامي ام ؟
اي شكوه لحظه عاشق شدن ، سوداي من
كي حقيقت مي شوي زيباترين روياي من ؟
اي تو شيرين تر زليلي ، اي جنون عاقلان
در هزار و يك شبم چون قصه اي يك شب بمان
پاسخ هر چه نمي دانم ، نمي دانم چرا
از گناه كرده ات معذور ميدارم تورا
نه نگو ، نه گفتنت فرياد عاشق بودن است
راه كو؟ پاي دلم آماده پيمودن است
اي كه گفتي در خيالت ره نبود هرگز مرا
پس زدي با دست لرزان پس چرا دست مرا؟
گرچه گفتي من نمي خواهم تو را اما بدان
از نگاه عاشقت خواندم كه مي گفتي بمان ...

 

 

از تو دلگیرم  

 


تو رو قد خدا می خاستم اما

چرا تنهام گذاشتی با یه دعوا

من که دلداده بودم به دل تو

یعنی دروغ بودش تموم حرفات

ترسیدم بری ... گذاشتی رفتی

من و گذاشتیتوی غم و سختی

چجور دلت اومدمنو سوزوندی

حتی یه حرف راست بهم نگفتی

از تو دلگیرم

از عاشقی سیرم

درسته بی تو میمیرم ولی این دفه میرم

***

از تو دلگیرم

از عاشقی سیرم

درسته بی تو میمیرم ولی این دفه میرم

 

***

تموم لحظه هام بیهوده سر شد

فقط به پای بیکسیم هدر شد

چه اشتباهی کرده بود دل من

یه کاری کردی قلبم در به در شد

ترسیدم بری ... گذاشتی رفتی

من و گذاشتیتوی غم و سختی

چجور دلت اومدمنو سوزوندی

حتی یه حرف راست بهم نگفتی

***

از تو دلگیرم

از عاشقی سیرم

درسته بی تو میمیرم ولی این دفه میرم   

 

 

*******دو خط مانده به تنهایی *****  

*******دو خط مانده به تنهایی *****

من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود

بنویسید صدا بود ولی نرم نبود

خانه در خاک خدا داشت ، تماشایی بود

بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود

بنویسید که با ماه ،کبوتر می چید

از لب زاغچه ها بوسهء باور می چید

بنویسید که با چلچله ها الفت داشت

اهل دل بود وَ با فاصله ها نسبت داشت

دلش از زمزمهء نور عطش می بارید

ریشه در ماه ، ولی روی زمین می جوشید

بنویسید زبان داشت ولی لال نشد

بنویسید که پوسید ولی کال نشد

پُرِ طوفان غزل بود ولی سیل نداشت

بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت

پنجه بر پنجرهء روشن فردا می زد

وسعت حوصله اش طعنه به دریا می زد

بنویسید به قانونِ عطش ، آب نداد

و کسی کودک احساسش را تاب نداد

سرد و سرما زده از سمت کویر آمده بود

کودکی بود که در هیاتِ پیر آمده بود

تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت

گاه با فلسفهء عشق کمی مسئله داشت........

 

 

 

قول می دم این آخریشه!  

 

 

 

رو لبات ترانه داری

 

حرف عاشقانه داری

 

توی سرمای زمستون

 

عشق جاودانه داری

 

تو سکوتتو شکستی

 

گفتی هر چیزی که خواستی

 

خوبه که عاشقش هستی

 

عهد و عاشقونه بستی

 

کاشکی عاشقش بمونی

 

شعراتو براش بخونی

 

قول بدی تنهاش نذاری

 

کسی رو به جاش نیاری

 

بمونی پای رفاقت

 

تن ندی باز به خیانت

 

دلی رو نشکنی بازم

 

نگی بازم بی نیازم

 

شاید اون ساده نباشه

 

نفرینش تو رو بپاشه

 

مثه من نگذره ساده

 

نره با پای پیاده

 

شاید عمرتو بگیره

 

دلت از غصه بمیره

 

واسه ی خودت دعا کن

 

تنهایی ها رو رها کن

 

عاشقانه بندگی کن

 

واسه عشقت زندگی کن

 

عهدو با خدا شکستم

 

پای شعر تو نشستم

 

قول می دم این آخریشه

 

زنده باشی تا همیشه

 

 

عاشقان  

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

 

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

 

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

 

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

 

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

 

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

 

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

 

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

 

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

 

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

 

 

جدای  

خیلی دلم گرفته از اینهمه جدایی

 

گذشت قدیما حالا من کجا تو کجایی

 

خیلی گرفتس حالم همش دلم می گیره

 

اونقد قدم میزنم تا نفسم بگیره

 

هرجا میرم به فکرتم فکرت برا دلم بسه

 

میخوام همش صدات کنم اسمت برام مقدسه

 

میمیرم ولم کنی بری فراموشم کنی

 

با بی کسی و انتظار بری هماغوشم کنی

 

بی من نرو تنهام نذار بی کسیمو یادم نیار

 

واسه تو داره جون میده این دل تنگ و بیقرار

 

بی تو هوای این اتاق همیشه سرد و ساکته

 

در پیش چشمای تو و پیش نگاه پاکته

 

فکرت برا دلم بسه

 

بی من نرو تنهام نذار بی کسیمو یادم نیار

 

واسه تو داره جون میده این دل تنگ و بیقرار

 

بی تو هوای این اتاق همیشه سرد و ساکته

 

در پیش چشمای تو و پیش نگاه پاکته

 

بی من نرو تنهام نذار بی کسیمو یادم نیار

 

واسه تو داره جون میده این دل تنگ و بیقرار

 

بی تو هوای این اتاق همیشه سرد و ساکته

 

در پیش چشمای تو و پیش نگاه پاکته

 

 

دل من  


 

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

 که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست

 

 

 

سکوت عجیبی دارد اینجا ...  

 
سکوت عجیبی دارد اینجا ...

دیگر تنها من مانده ام و خیال بودنت

خنده هایت و نوشته هایی که ...

با خود چه کرده ای !!!؟؟؟

با من چه می کنی !!!؟؟؟

دلم برایت تنگ می شود وقتی می خوانمت 

وقتی بلند بلند می خوانمت 

تنهایی عجیبی است ، دیوانه ام می کند گاهی !!!

وقتی می دانم دیگر برق چشمانت را توان دیدن نیست ...

کاش اینجا بودی، درست روبروی من !!!

سکوت می کردیم و در آن سکوت می خواندیم همدیگر ...

 

 
 
 

 

سلام  

 سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی

فدای مهربونیات چه مکنی با سرنوشت

دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت

حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه

جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه

از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون

فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم

حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی

نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت

برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته

یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته

من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره

بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره

روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی

بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی

یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب

یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه

غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه



:: برچسب‌ها: شعرهای دلگیر شعر دل تنگی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
شعرهای عاشقانه تک بیتی
چهار شنبه 21 خرداد 1393 ساعت 17:7 | بازدید : 511 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

 

 

 

 

اگر مرگم به نامردی نگیرد

 



مرا مهر تو در دل جاودانی ست

وگر عمرم به ناکامی سر آید

تو را دارم که مرگم زندگانی ست
-------------

اس ام اس های عاشقانه
هرچه دلم را خالی میکنم باز پر میشود از تو

چه برکتی دارد دوست داشتنت . . .
--------------


فرض کن در آغوشت می مُردم

و مرا همانجا دفن می کردی

چه دلپذیر اگر

فشارِ قبر را بیشتر کنی!
---------------

چایت را تلخ نخور

یکبار صدایم کن تمام قندهای دلم را برایت آب میکنم . .
-----------

ر


از پَسِ این همه برف

که در دلم بارید

بوی تو می آید

گل کاشتی بهار !

 

"شهاب مقربین"

---------------

زیباترین شعرهای عاشقانه بهار

 

 

 
 
بهترین سوژه


تابلو ؛ نقاش را ثروتمند کرد.

شعر شاعر، به چند زبان ترجمه شد.

کارگردان جایزه ها را درو کرد...

و هنوز سر همان چهار راه، واکس میزند

کودکی که بهترین سوژه بود!
--------------

مطلب پیشنهادی:

حتما بیبینید عکسی را که؛

عکاس را میلیاردر کرد!


اما هنوز جیغ می زند

دختری داغداری که سوژه ای عکس بود!!
---------------

 

 

عجب هوایی داری!

 

هوایت که به سرم میزند ،

دیگر در هیچ  هوایی نمیتوانم نفس بکشم!!

 

عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!

 

 

 


گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق

ساکن شود ، بدیدم و مشتاق تر شدم

 



 

 


چه تفاوت عمیقیست

بین تنهایی قبل از نبودنت و

تنهایی پس از نبودنت.....

 

 

خوش به حال باد

گونه هایت را لمس می کند

و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!

کاش مرا باد می آفریدند

تو را برگ درختی خلق می کردند؛

عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!

در هم می پیچند و عاشق تر می شوند...

 

 

 

عاشقانه

اگر دریای دل آبی ست                                           تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست                                               تویی معنای دنیایش


***


تو یعنی یک شقایق را                                          به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب                                         به زیبایی درخشیدن


***


تویعنی یک کبوتر را                                            زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را                                             به آرامی صدا کردن

شهر زیبایی از شاملو r

 

 

لمس تن تو

شهوت است و گناه

حتی اگر خدا عقدمان را ببندد...

داغی لبت جهنم من است

حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند...

 
پروانه نیستم اما


سال‌هاست دور خودم می‌چرخم وُ


می‌سوزم.




رفتن‌َت در من


شمعی روشن کرده است انگار!


(رضا کاظمی)

شعر زیبای دردواره ها از قیصر امین پور

 

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

كاش قلبم درد پنهاني نداشت

    چهره ام هرگز پريشاني نداشت

        كــــاش برگ  آخر تقويم عشق

            خبر از يك روز باراني نداشت

                كاش مي شد راه سخت عشق را

                    بي خطر پيمود و قرباني نداشت

                        كاش ميشد عشق را تفسير كرد

                            دست و پاي عشق را زنجير كرد

 


 

 
زیباترین شعرم برای او:
 
 
 
من تمـــــام شــــــــعرهایم را


در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام !


و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی

...

دســـــــــت خالی ,حیرت زده


از شاعر بودن استعفا خواهم داد!


نقــــــاش میشوم


تا ابدیت نقش پرواز را


بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا


خواهـــــــم کشید.
 
 
 

زیباترین شعر قیصر امین پور

 

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم: تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!

عشـق یعنـی...!

عشق

 

 

عشق یعنی مستی و دیوانگی

 


عشق یعنی با جهان بیگانگی

 


عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

 


عشق یعنی سجده با چشمان تر

 


عشق یعنی سر به دار آویختن

 


عشق یعنی اشک حسرت ریختن

 


  عشق یعنی درجهان رسوا شدن

 


عشق یعنی سُست و بی پروا شدن

 


عشق یعنی سوختن با ساختن

 


عشق یعنی زندگی را باختن

 

 

 

 

گزینه های من
 
من خسته ام از اینکه هر روز فقط باشم
 
از اینکه عده ای سیب های یک درخت را به تاراج ببرند ولی من هنوز سیب سرخ بالای درخت را حتی بو هم نکره ام
 
باور نمیکنید دستانم را بو کنید
بوی سیب نمیدهد
بوی نم دارد
نم باران دیروز است


دستور زبان عشق


 

دست عشق از دامن دل دور باد!


می‌توان آیا به دل دستور داد؟

 


 

می‌توان آیا به دریا حكم كرد


كه دلت را یادی از ساحل مباد؟

 


 

موج را آیا توان فرمود: ایست!


باد را فرمود: باید ایستاد؟

 

 

 

آنكه دستور زبان عشق را

 

بی‌گزاره در نهاد ما نهاد

 

خوب می‌دانست تیغ تیز را


در كف مستی نمی‌بایست داد

 

 


مفهوم عشق در علوم مختلف

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:معرفت خداست .

 

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .

 

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

این ترانه بوی نان نمی دهد

بوی حرف دیگران نمی دهد

سفره ی دلم دوباره باز شد

سفره ای که بوی نان نمی دهد

نامه ای که ساده وصمیمی است

بوی شعر و داستان نمی دهد:

... با سلام و آرزوی طول عمر

که زمانه این زمان نمی دهد


 

 

ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم

بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم

 

من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم

که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم

 

تو را من دوست می‌دارم خلاف هر که در عالم

اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم

 

و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم

که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم

 

برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد

که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم

 

ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم

کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم

 

دلی چون شمع می‌باید که بر جانم ببخشاید

که جز وی کس نمی‌بینم که می‌سوزد به بالینم

 

تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمی‌آید

روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم؟

 

رقیب انگشت می‌خاید که سعدی چشم بر هم نه

مترس ای باغبان از گل که می‌بینم نمی‌چینم


 

اگر عشق نبود


از غم خبری نبود اگر عشق نبود


دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟

 



بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود


این دایره‌ی کبود، اگر عشق نبود

 



از آینه‌ها غبار خاموشی را


عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟

 



در سینه‌ی هر سنگ دلی در تپش است


از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟

 



دختر ۵ ساله‌ای از برادرش پرسید :معنی عشق چیست ؟؟

برادرش جواب داد :
عشق یعنی تو هر روز شكلات من را ، از كوله پشتی مدرسه‌ام بر میداری ،
و من هر روز بازهم شكلاتم را همانجا میگذارم

 


:: برچسب‌ها: شعرهای عاشقانه تک بیتی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
دلگيرم شعر تنهایی نفس سوگند
چهار شنبه 21 خرداد 1393 ساعت 12:44 | بازدید : 591 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

امان از دنياي بيمعرفت امان از نداني امان از بي اماني

 

دلگیرم

 

 

 

ولی نمی دانم چرا

 

 

 

نمی دانم تا به کی درون سینه ناله های خاموشم را به قبرستان خاطره ها بفرستم

 

 

 

دلگیرم از خودم که نمی دانم این همه دلتنگی چه دلیلی دارد

 

 

 

شاید توانایی شاد زیستن در من به وسیله ی دلهره از بین رفته

 

 

 

دلگیرم

 

 

 

بدون دلیلی که ذهن مرا متوجه احساسم کند

 

 

 

شاید از خودم دلگیرم

 

 

 

شاید از افسانه های شاد زیستن دلگیرم

 

 

 

نمی دانم

 

 

 

شاید از تولد خاطره هایی که روی آلبوم آنها را خاکستر زمان پوشانده دلگیرم

 

 

 

شاید از غم هایی که خاطرم را به درد می آورند

 

 

 

و شاید هم از نفس های بیهوده ای که صبح را به شام می رسانند

 

 

 

دلگیرم

 

 

 

شاید از دلگیر بودن لحظه های دلتنگی ....

 

 

 

شاید هم نمی دانم

..............................................................

 

سیرم از زندگی و از همه كس دلگیرم

 



 

آخر از این همه دلگیری و غم می میرم

 



 

پرم از رنج و شكستن، ‌دل خوش سیری چند ؟

 



 

دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم

 



 

هر كه آمد، دل تنهای مرا زخمی كرد

 



 

بی سبب نیست كه روی از همه كس می گیرم

 



 

تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها

 



 

اینچنین كرده در آیینه هستی پیرم

 



 

بس كه تنهایم و بی همنفس و بی همراه

 



 

روزگاریست كه چون سایه بی تصویرم

 



 

دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند

 



دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم!

 

.

از آدمها دلگیرم...چون !!!
آدمها چه موجوداتی دلگیری هستند


وقتی سوزنشان را نخ میکنی


تا برایت دروغ ببافند ...


چقدر میچسبد سیگارت را در گوشه ای بکشی


و هیچ کس با خنده های تو / به عقده هایش پی نبرد



از آدم ها دلگیرم


که خوب های خودشان را از بد ِ تو / مو شکافی میکنند


و بد هایشان را در جیب های لباس هایی


که دیگر از پوشیدنش خجالت میکشند / پنهان میکنند


از اینکه ژست یک کشیش را میگیرند وقتی هوای اعتراف داری


و درد هایت را که میشنوند


خیالشان راحت میشود هنوز میتوانند کمی خودشان را از تو / کشیش تر ببینند



از آدم ها دلگیرم


وقتی تمام دنیایشان اثبات کردن است


همین که گیرت بیاورند


تمام آنچه را که نمی توانند به خورد ِ خودشان دهند به تو اثبات می کنند


به کسی غیر از خود / برتری هایشان را آویزان کنند


تا از دور به کلکسیون افتخاراتشان نگاه کنند


و هر بار که ایمانشان را از دست دهند / آنقدر امین حسابت میکنند


که تو را گواه میگیرند


ایمانشان که پروار شد با طعنه میگویند :


این اعتماد به نفس را که از سر راه نیاورده ام


از آدم ها عجیب دلگیرم


از اینکه صفت هایشان را در ذهنشان آماده کرده اند


و منتظر مانده اند تا تکان بخوری و ببینند به کدام صفت مینشینی


و تو را هی توصیف کنند ... هی توصیف کنند ... هی توصیف کنند


خنده ات بگیرد که چقدر شبیه‌شان نیستی


دردشان بیاید ... و انتقامش را از تو بگیرند ...


تا دیگر به آنها این حس را ندهی که کسی وجود دارد که شبیه‌شان نیست


از آدم ها دلگیرم


که گرم میبوسند و دعوت میکنند


سرد دست میدهند و به چمدانت نگاه میکنند


دلت ....


دلت که از تمام دنیا گرفته باشد / تنها به درد بازگشت به زادگاهت میخوری


دلم گرفته است ... همین را هم میخوانند و باز خودشان


را آن مسافر آخر قصه حساب میکنند

 



:: برچسب‌ها: دلگيرم شعر تنهایی نفس سوگند ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
خسته دنیام شعرهای عاشقانه
یک شنبه 4 خرداد 1393 ساعت 11:56 | بازدید : 571 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

 

  1.  دلم خيلي گرفته خدايا چيكار كنم از كجا برم به كجا برسم زندگيم خيلي بلاتكليفه دوست دارم منم به ارزوهام برسم اما چطوري با اين ادمايي كه كنارم هست بجز مرگ نميتونم به جاي ديگه اي برسم تنهام كدوم راه و برم تا به مقصدم برسم اخه مقصدي هم ندارم
  2. كجا برم كجا هر جا برم تنهام از كجا زندگيم و پيدا كنم بعضي وقتا
  3. دلم ميخواد خودگشي كنم و خودم و راحت كنم اخه مشكل اينجاست دلشو ندارم
  4. چه صبورم من چه با تحملم هر چي سرم مياد تقصر خودمه
  5. اگه 7 سال پيش مرده بودم الان اينطور نبود
  6. نميدونم چرا اينطور تنبلم  حتي قرص مرگ هم خريدم اما نتونستم بخورم احساس ميكنم
  7. خيلي تنبلم ادم بي عرضه ايي هستم
  8. بخار بي عرضه بودنم از زمين و زمان دلگيرم
  9. نميدونم از كي كمك بخوام برم به كي بگم نه خانواده بافهمي دارم
  10. نه دوستان رازداري چقد بده تنها باشي بغض جلو گلوتو بگيره و
  11. نتوني گريه كني اه خدايا چقد تنهام چقد
  12. و خدا تو چقد باصبري در برابر نفهم بودن انسانهايت
  13. اشتباه نكنيد من شكست عشقي نخورده ام از عشق هم خوشم نمياد

 

 

 

 

تو از باغ گل نرگس فریبا تری

ز لبخند خورشید زیبا تری

تو آن شعر نابی که حافظ سرود

ولی از غزل هم تو گویاتری...!!!

 

 

 

میگویند : به زنان نباید بال و پر داد میپرد!!!

اما زنان فقط پروازهای عاشقانه را دوست دارند!!!(بی دلیل نمیپرند)

میگویند : به زن نگویید دوستت دارم خودش را میگیرد!!!

اما زنان فقط دستان عشقشان را میگیرند و میگویند دوستشان دارند!!!

میگویند : به زنان نباید توجه زیاد کرد خودشان را گم میکنند!!!

اما زنان وقتی کم توجهی میکنند که عشقشان بی توجهی کند!!!

 

 

 

هیچگاه به دنبال صورت زیبا نباشید

 روزی پیر خواهد شد!!!

هیچگاه به دنبال پوست خوب نباشید

روزی چروک خواهد شد!!!

هیچگاه به دنبال اندام خوب نباشید

روزی عوض خواهد شد!!!

هیچگاه به دنبال موی زیبا نباشید

روزی سپید خواهد شد!!!

در عوض بدنبال قلبی وفادار باشید

که تا ابد دوستتان خواهد داشت...

 

 

مخاطب خاص اگه خاص باشــه!!!

لازم نیست که شما دورش رو از این و اون خلوت کنی

خودش واسه بودن شمــا جـــا بــاز میکنه

لازم نیست هر کســی رو توجیح کنیــد

که ایــشون مال شماست!!!

خودش تورو به همه دنیــــا نشون میده

و میــگه این مال منه!!!

لازم نیــست به فکر رفتنش باشید

خودش به شما ثابت میــکنه که اومده بمــونه!!!

 

 

با کسی رابطه ی احساسی برقرار کن که

نه تنها افتخار میکنه که تو رو داره

بلکه حاضره هر ریسکی رو بکنه

که فقط کنار تو باشه!!!



 

 

 

 

 

به خیــــــــال خودت زیر آبــی زدی و رفتی

اما حواست نبود دقیـــــقا منتظر همیـــــن حرکتت بـــــودم!!!

کیـــــــــــــــش مــــــــــــــات

 

 

فکــــر بودنـت دیـــوانه ام می کنـــد ...

آخ اگــر باشــی ...

برایــت دیوانگـــی را تمام خواهـم کــرد!!!

 

 

پدر دست هایت را دوست دارم

دست هایت بوی خدا

بوی عشق بوی امید می دهند

•.•.•.•.•.•.•  اس ام اس تبریک روز مرد  •.•.•.•.•.•.•

نه فقط بنــده به ذات ازلـی میـــنازد

نــاشر حکم ولایت به ولی مینــازد

گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی

عجب اینجاســت خدا هم به علی مینازد!!!


•.•.•.•.•.•.•  اس ام اس تبریک روز مرد  •.•.•.•.•.•.•

بگذار یــک بار دیــگر بگویــم :

که مــــــرد همیشه محبوب من

چقــدر دوستـــت دارم

در تنگاتنگ آغوش امن تــــو

چه لذتی از زن بودنم میبرم!!!

اونایی که دل خوندن مطالب غمگین  دارن برن ادامه مطلب

 

 

 

 راه که میروی

عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم باتو همقدم باشم

میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم

میخواهم رد پایت را هیچ خیابانی درآغوش نکشد

تو فقط مال منی

 مال من...

 

 

 

 

آغوش من فقط اندازه تــو جا دارد

اگــر خـــوب گوش کنـــی

این ضربان های تند تند و پی درپی قلبم را میشنوی

تـــو را فریــاد می زنند...

مخاطب کلامــم که هیــچ

مخــاطب ضربان های قلبم هم تویـــــی...

 

 

 

 

 

رفتــار عاشقانــه زن را بایـــد از دلتنگیــش فهمیـــد

از شوق بــی تابیــش برای دیــــدار

از حــس کودکانه اش بــرای آغــوش !!!

 

 

 

دوست داشـتن را در چشمـی بجــوی

که حتـــــی وقتی بستـــــــه است

رویــــــای تو را در خواب بیند

با چشمـــــان بستــــه بیـادتــــم....

 

 

 

کنارت که هستـــــــــــــــــــــم

عمیـــــــق تر نـــــــــفس میکشم

هوای با هم بودنمان را می بــــــــلعم

و مبــــــتلا تر میشم

کنارم بمان اگر میـخواهی زنده بمانم...

 

 

آغاز مانور جنگ جهانی سوم 

و شبیه سازی انفجارهای قاره ای

و آزمایش بمب های اتمی

بر تو مسئول ویژه برگزاری مراسم مبارک !!!


•.•.•.•.•.•.•  اس ام اس  چهارشنبه سوری  •.•.•.•.•.•.•

دستانت را به من بده ، تا باهم از رو آتیش بپریم

آنان که سوختند ، همه تنها بودند

چهار شنبه سوری مبارک

•.•.•.•.•.•.•  اس ام اس  چهارشنبه سوری  •.•.•.•.•.•.•

با یاد سرخی گونه هایت

درخشش چشمانت

سوزانندگی لبهات ، داغی عشقت

از رو آتیش میپرم ، دوستت دارم آتیش پاره

چهارشنبه سوری بر همگان مبارک باد

 

 

 




 اوخی ای جونـــــــــــــــــــــــــم....

 

 

 

دلم از عشق سهم کمـــــــــــــــــــی داشت

برایم با تو بودن عالمــــــــــــــــــی داشت

 

 

 

تو چنان زیبا شده ای میان شعرهایم

 

که گمان نکنم خودت هم بدانی

 

این که داری می خوانیش

خود تویی...

 

 



:: برچسب‌ها: خسته دنیام شعرهای عاشقانه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...