عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از دیدن وبلاگ من لذت برده باشید و ما را از نظرات خوبتون بهرمند کنید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دنیای تاریکم و آدرس zamane.love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 61
بازدید کل : 5389
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 11
:: کل نظرات : 6

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 5
:: باردید دیروز : 9
:: بازدید هفته : 14
:: بازدید ماه : 61
:: بازدید سال : 637
:: بازدید کلی : 5389

RSS

Powered By
loxblog.Com

مطالب های خواندنی

اموزنده ومفهومدارعالی
یک شنبه 11 بهمن 1394 ساعت 15:25 | بازدید : 281 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

 

دوستی میگفت : اینقدر نا امید نباش...

حتی اگه گاو هم باشی ، در صورتی که در جای مناسب قرار بگیری ،

کسانی پیدا می شوند که تو را بپرستند!!

گفتم دستت درد نکنه ! کلا  امیدوارم کردی !

نامت را انسانى باهوش بگذار،

 

اگر انسان ها را از پشت نقاب های متفاوتشان شناختی...!

واعظی پرسید از فرزند خویش
 

هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟

صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
 
هم عبادت،هم کلید زندگیست

گفت: زین معیار اندر شهرما،
 
 یک مسلمان هست آن هم ارمنیست!!!!

تو هر چه میخواهی باش اما ... آدم باش!!

چه قدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است

که به این مردم،آسایش و خوشبختی بخشیده است!!!

مگر نمیدانی بزرگترین دشمن آدمی فهم اوست؟

پس تا میتوانی خــــــــر باش تا خوش باشی.

امروز گرسنگی فکر از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است.

برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز نفهمیدن!!!

« دکتر علی شریعتی »

درد علي دو گونه است:دردي كه از ضربه ي ابن ملجم 

در فرق سرش احساس مي كند و درد ديگر دردي است

 كه او را تنها در نيمه شب هاي خاموش به دل نخلستانهاي 

اطراف مدينه كشانده...و به ناله درآورده است.

ما تنها بر دردي مي گرييم كه از ابن ملجم در فرقش 

احساس مي كنداما اين درد علي نيست دردي كه چنان روح بزرگي 

                    را به ناله آورده است تنهايي است كه ما آن را نمي شناسيم

بايد اين درد را بشناسيم نه آن درد را 

كه علي درد شمشير را احساس نمي كند

و ما درد علي را احساس نمي كنيم ....

مردم شهری که همه در آن می لنگند ،

به کسی که راست راه می رود می خندند................

!

)انسان عادت دارد چیزی را که نمی فهمد مسخره کند
فقط یکبار بخوانید
4 ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو میتونه انحام بده.
5 ساله که بودم فکر میکردم پدرم خیلی چیزها رو میدونه.
6 ساله که بودم فکر میکردم پدرم از همه پدرها با هوش تره.
...8 ساله که شدم گفتم پدرم همه چیز رو ، هم نمیدونه.
10 ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملا فرق داشت.
12 ساله که شدم گفتم! خب طبیعیه ، پدرم هیچی در این مورد نمیدونه ... دیگه پیرتر از اونه که بچگی اش یادش بیاد.
14 ساله که بودم گفتم: زیاد حرفهای پدرمو تحویل نگیرم اون خیلی قدیمیه.
18 ساله که شدم. وای خدای من بازم گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طوری بیخودی به آدم گیر مید. عجب روزگاریه.
21 ساله که بودم پناه بر خدا بابا به طرز مایوس کننده ای از رده خارجه
25 ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم. زیرا پدر چیزهای کمی درباره ی این موضوع میدونه زیاد با این قضیه سر و کار داشته.
30 ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره ی این موضوع چیه هر چی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره.
40 ساله که شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه کار بر میاد؟ چقدر عاقله، چقدر تجربه داره.
50 ساله که شدم حاظر بودم همه چیز رو بدم که پدر برگرده تا من بتونم باهاش درباره ی همه چیز حرف بزنم!

اما افسوس که قدرش را ندانستم خیلی چیزها میشد از او یاد گرفت.

زنـــــــــــدگی عمــــــــــل کردن است. . .

این شکر نیست که چای را شیرین می کند

بلکه حرکت قاشق چای خوری باعث شیرینی می شود . . .

..........................

مردم اغلب بی انصاف ٬ بی منطق و خود محورند.....ولی آنان را ببخش

 

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند.....ولی مهربان باش

 

اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت.....ولی موفق باش

 

اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند.....ولی شریف و درستکار باش

 

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند.....ولی سازنده باش

 

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند.....ولی شادمان باش

 

نیکی های درونت را فراموش می کنند.....ولی نیکوکار باش

 

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد

 

و در نهایت می بینی.....

هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم



:: برچسب‌ها: مطالب اموزنده زندگی حال ما انسانها ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اموزنده ومفهومدار
یک شنبه 11 بهمن 1394 ساعت 15:20 | بازدید : 424 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

 



این مرد برزیلی کفش هایش را به یک دختر بی خانمان هدیه میکند...

شاید اگر انسانیت هم مارک دار بود

خیلی از آدم ها به تن می کردند

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست

که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود

 آن هم به سه دلیل :

اول آنکه کچل بود،

دوم اینکه سیگار می کشید

و سوم که از همه تهوع آورتر بود اینکه در آن سن و سال، زن داشت

چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،

آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه

زن داشتم ، سیگار می کشیدم و کچل شده بودم.

وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم

از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند

ممکن است در خودش بوجود آید...


آرتور اش قهرمان افسانه ای تنیس

هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت ، با تزریق خون آلوده ،

به بیماری ایدز مبتلا شد.

طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.

یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود:

" چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟ "

آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:...

در سر تا سر دنیا

بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به

آموزش می کنند.

حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.

از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند

و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند

پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.

پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.

چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.

و دو نفر به مسابقات نهایی.

وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز

نپرسیدم که " خدایا چرا من؟ "

و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم :

" چرا من؟ "


پنج وارونه چه معنا دارد؟
بچه ی کوچکی این را پرسید ، من به او خندیدم
کمی آزرده وحیرت زده گفت ، روی دیوار و درختان دیدم...
بازهم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم مهران پسرهمسایه پنج وارونه به مینا میداد
آنقدر خنده ورم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم

بعدها وقتی غم ، سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان میفهمی
پنج وارونه چه معنا دارد!

 

 


آدما گاهی لازمه چند وقت کرکرشونو بکشن پایین

یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :

کسی نمرده ، فقط دلم گرفته...



دستانی که کمک میکنند مقدستر از دستانیست که دعا میکنند



تمام چسب زخمهایت را هم که بخرم باز...

نه زخمهای من خوب میشود نه زخمهای تو.



نه عاشق بوده اند...نه عاشق میشوند...

فقط شلوغش میکنند....

گنجشک هایی که یک عمر از این شاخه به آن شاخه پریدن عادتشان است

ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ

ﺟﻨﮓ ﺩﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯ

ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﻤﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﻣﻴﺠﻨﮕﻨﺪ

ﺑﺮﺍی ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ، ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﻧﻤﻴﺠﻨﮕﻨﺪ!!!

سخت است فهماندن چیزی به کسی که

 برای نفهمیدن آن پول می گیرد.

احمد شاملو

وقتي همه با من هم عقيده مي شوند ،

تازه احساس مي کنم که اشتباه کرده ام!!!

اسکار وايلد

ﺑﮑـــــﻮﺵ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯽ...

ﮐﻪ ﺍی ﮐﺎﺵ

ﺗﮑﻪ ﮐﻼﻡ ﭘﻴﺮی ﺍﺕ ﻧﺒﺎﺷــﺪ...!

 

/**/

مترسک انقدر دستهایت را باز نکن
کسی تو را در آغوش نمیگیرد
ایستادگی تنهایی می آورد

 

/**/

به سلامتی پدر بزرگـا که یه بار هم خوجگل ، جوجو ، عسیسم نگفتن

ولی با زنشون ۵۰ سال عاشقـــانه زندگـــی کردن.

نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچیک از مردم این آبادی...

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

سهراب

  جامعه دو طبقه دارد:

1: طبقه ای که می خورد و کار نمی کند

2: طبقه ای که کار می کند و نمی خورد!

می گویند : شاد بنویس ...

 نوشته هایت درد دارند!

و من یاد ِ مردی می افتم...

 که با کمانچه اش ،

گوشه ی خیابان شاد میزد...اما با چشمهای ِ خیس ... !!

خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد

به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکم

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد

تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست

 (دیوار نوشته ای مربوط به ویرانه های جنگ جهانی دوم)

نگاه هرز جامعه از قدیسه، فاحشه ساخت...

چون

مثل آنها نبود!!!

گوسفندان را چوپانشان دارد می درد، به نام تو...!

آرام بخواب....!

گرگ برای خودش شرافتی دارد

حالا که انسان دردنده شده است....!

کاش می شد که شعار

    جای خود را به شعوری می داد

         تا چراغی گردد دست اندیشه مان . . .

شیخی به زنی فاحشه گفتا، مستی

هر لحظه به دام دگری پا بستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم

آیا تو چنان که مینمایی هستی؟!!

" حكيم عمرخيام "

 

ای مالک! 
 
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، 

فردا به آن چشم نگاهش مکن

شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی!!

«شاه مردان امير مومنان»

عاشق زمستان و برفم ، او را نمی دانم ...

من و زمستان ، هیچوقت او را نفهمیدیم

اشکی که هنگام شکست می ریزیم

عرقیست که هنگام تلاش نریخته ایم..

اگر...

اگر گناه وزن داشت...
 
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،
 
خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،
 
و من شاید ، کمر شکسته ترین بودم...

تنهایی...

این واژه را بلندترین شاخه ی درخت خوب می فهمد...


در زندگیت به کسی اعتــــماد کن ،
 
که به او ایمــــان داری  نه احســاس . .

بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه.

اما زمان تولد ، یک زن تا 57 واحد درد را احساس میکنه
 
  این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه!
 
  مادرتون رو دوست داشته باشید

 

در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ شد

در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است!!!

« دکتر علی شریعتی »

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب اموزنده
یک شنبه 11 بهمن 1394 ساعت 15:8 | بازدید : 439 | نوشته ‌شده به دست afsoon | ( نظرات )

 

درمکه که رفتم، خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است

 

غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به

 

نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود...درمکه دیدم خدا چند سالیست

 

که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند...

 

در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست...

 

دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید...

 

غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.

 

درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی

 

را طی کنم  تا به خانه خویش برگردم...

 

و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا

 

در کمک به مردم جستجو کنم ...

 

آری شاد کردن دل مردم همانا

 

برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.

..............................................

 

 

 

 

 

ببخش که صدای گریه هایت را نمیشنویم...

 

گوشمان از قیمت دلار و ماشین و ویلا پر شده...

....................................

تولد انسان روشن شدن کبریتی است

 

و

 

 مرگش خاموشی آن!

 

بنگر در این فاصله چه کردی؟!!

 

گرما بخشیدی...؟!

 

یا

 سوزاندی...؟!

................................

زمانی که جلوی تلفن های عمومی صف می کشیدند

عشق ها با ارزشتر بود

 از این روز ها که

پشت خطی ها صف می کشند......

 

ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺍﺯ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﭼﻴﺰﻫﺎی ﺟﺪﯾﺪ ﺑﻴﺎﻣﻮﺯﯾﺪ،

ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺠﺮﺑﻴﺎﺕ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺍﺷﺖ.

 

دیشب گرسنه بود ، دختری که مُرد

چه آسان به خاک پس دادیمش

و همسایه اش زیارتش قبول....

دیشب از سفر رسید ،


مکه رفته بود!

اگر  بعد از هر لبخندی هیچ وقت خدا را شکر نمی کنید

حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی از او گله مند باشید ...


بهترین معلم من کسی بود که

با ارزشترین مطلب عمرم را به من آموخت...

دو خط موازی روی تخته کشید و گفت:

این دو هیچگاه به هم نخواهند رسید ، مگر اینکه یکی خود را بشکند...

دوچرخه دیده بودم ...

سه چرخه هم دیدم ...

چهار چرخه هم دیدم ...

اما هیچ وقت نمیدانستم که  یک چرخه هم وجود دارد!!!

به چشمای معصومش دقت کردی؟

 می ترسه همون یه چرخه رو هم ازش بگیرن.

گاهی وقت ها باید دردت بیاید تا بفهمی درد چیست

زندگی به من آموخت هر چیزی قیمتی دارد

پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود!

............



:: برچسب‌ها: مطالب اموزنده زندگی حال ما انسانها ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0